معنی به جهت
حل جدول
فارسی به انگلیسی
For, To
گویش مازندرانی
جهت
فرهنگ فارسی هوشیار
برای، به شوند
فرهنگ معین
سوی، طرف، در علم جغرافی هر یک از جهات اربعه، روی، ناحیه، جمع جهات. [خوانش: (جِ هَ) [ع. جهه] (اِ.)]
فرهنگ واژههای فارسی سره
راستا، روی
مترادف و متضاد زبان فارسی
جانب، سمت، سو، طرف، کرانه، بابت، جنبه، حیث، انگیزه، دلیل، سبب، علت
فارسی به عربی
اتجاه، توجیه، صله، فصل، نقطه، هدف، اِتِّجاهٌ
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Vektor [noun], Zielen
فرهنگ عمید
طرف، جانب، سوی،
[مجاز] سبب،
معادل ابجد
415